تفال به حافظ 24 اردیبهشت ماه 1401
به گزارش وبلاگ انجمن ها، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید
دارم امید بر این اشک چو باران که دگر
برق دولت که برفت از نظرم بازآید
آن که تاج سر من خاک کف پایش بود
از خدا می طلبم تا به سرم بازآید
خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز
شخصم ار بازنیاید خبرم بازآید
گر نثار قدم یار گرامی نکنم
گوهر جان به چه کار دگرم بازآید
کوس نودولتی از بام سعادت بزنم
گر ببینم که مه نوسفرم بازآید
مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح
ور نه گر بشنود آه سحرم بازآید
آرزومند رخ شاه چو ماهم حافظ
همتی تا به سلامت ز درم بازآید
توضیح لغت: طایر: به کسر سوم پرنده، نام فاعل از طیران /برق دولت: فروغ ستاره بخت و اختر اقبال /شخص: به فتح اول و سکون دوم کالبد آدمی یا تن او، وجود خود.
تفسیر عرفانی:
اگر یار فرشته خوی من بیاید، دوباره جوان می شوم. مقصود او از این شعر این است که سالکان دوست، همه چیز خود را از عنصر وجودی تا حیاتی در راه دوست می گذارند و جان در قدم او می نهند تا کنار او مأوا گیرند، چرا که با رسیدن به وصال او همه ایام شان با شادکامی خواهد گذشت و فروغ بخت و اقبال در وجود آن ها شعله خواهد کشید.
تعبیر غزل:
بیش از این دیگر صبر جایز نیست، که به مقصود نخواهی رسید، زیرا روزگار بر طبق مراد تو نیست. باید شرایطی فراهم نمایی که در آن شرایط برآورده شدن خواسته ات ممکن شود.
منبع: فرارو